loading...
وبسایت ادبی پارسیسا
آخرین ارسال های انجمن
جابر ترمک بازدید : 61 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (0)

تو از حوالی چشمم عبور خواهی کرد

شبی که در غزلم رقص نور خواهی کرد

دلم به آینه های شکسته خوش کردم

برای اینکه در آنها ظهور خواهی کرد

هنوز در دل من آیه ها به ترتیلند

مقدرم شده عزم حضور خواهی کرد

پرنده های مهاجر به برکه برگشتند

که پشت بر برهوت غرور خواهی کرد

من از پرنده شنیدم که از حریم غزل

کلاغ و کرکس و خفاش دور خواهی کرد

gardokhak7 بازدید : 55 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

((چون مزرعه ی خشک به باران نرسیدیم))

از عشق بریدیم و به یاران نرسیدیم

گمگشته راهیم در این حادثه ی سرد

از راه گذشتیم و چه آسان نرسیدیم

آخر چه صحابی یست به دریای دل من

کز موج گذشتیم و به طوفان نرسیدیم

کشتی که فرو ریخت چه باک ازشب طوفان

بعد از تو شکستیم وبه سامان نرسیدیم

دیدی که چه سان است تب عشق من وتو

تا مرگ رسیدیم و به پایان نرسیدیم


chnava بازدید : 60 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

این سفره ها قسمت مهمان موج نیست

شیری که می خورد هم سر پستان موج نیست

با تیشه ها بد مکن امروز نازنین

ضحرا فقط خارمغیلان موج نیست

طوفان شن ها همگی فکر می کنند

اندیشه ها دست بیابان موج نیست

شوریدگی بر شب ساحل رسیده است

گل در سرای شب گلدان موج نیست

چادر بزن گوشه ی میدان آه من

این آسمان تا ته میدان موج نیست

اینجایگاه قرص غزل حل نمی شود

عیب از نگاه دکتر و درمان موج نیست

chnava بازدید : 51 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

من از دست تو ای دلبر به زیبایی و خوشباشی

شبیه ماهی افتادم میان حوض نقاشی

واز دست توافسونگر میان دام افتادم

چودیدم عکس رویت را میان صفحه ی کاشی

من از پیغمبر خوبان جدایم در سفر هستم

شکایت می برم از تو به پیش شاه نجاشی

تو در قلبم نمی گنجی ومن در کعبه ی دلها

شماراجستجوکردم شبی با قامتی ناشی

نسیم ساکت و سردم میان کوچه شبگردم

ترا پیدا کنم شاید به دلجویی و فراشی

rad1352 بازدید : 48 شنبه 08 تیر 1392 نظرات (0)


خیالت را ببر بگذار تنها باشم امشب را

وَ بگذارم به هم با آهِ تنهائی خود لب را

بسوزانم جهان را با تبِ عاشق ترین عاشق

که پائین آورم با یک غزل افسانه ی تب را

همین بالاترین باشد در این دریاچه منصب را

علی عبداللهی/اصفهان

جابر ترمک بازدید : 127 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

شاعر شـــــدن را ردپای عشق کافیست 
باران که باشی هـرکجای عشق کافیست

یوسف عزیز عشق باشد شهر امن است 
بغض زلیخــــا در هوای عشق کافیست

وقتی خدا در قـــــالب دریا غزل خواند


jabertormak بازدید : 56 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)

 

بی تو حالم باز هم هر روز بدتر می کنند

این حوالی حرف را وارونه باور می کنند

فانتزی های نگاهت در مجــاز شعرهام

شرح ابیات مرا هر روز از بر می کنــند

ahmadrz62 بازدید : 35 جمعه 17 خرداد 1392 نظرات (0)

لبریزم از اندیشه ی فردایِ کامَت

سر می کشم، تا تشنه تر باشم به دامَت


دریایِ شیرینی، لبالب شورِ عشقی

موجی بزن بر دیده ی مجنون و رامَت

مستی کجا، یک لحظه از عطرِ نگاهَت

تلخی کجا، شهدیست جاری در کلامَت

لب تا به لالایِ لبانَت، بی خود آمد

سرریز شد، سر تا به پایِ، قدّ و قامَت

آه از شَبِ بی نورِ من؛ خورشیدِ بیدار

بر سینه ی آغوش دِه، ما را، سلامَت

otagheabi63 بازدید : 61 جمعه 17 خرداد 1392 نظرات (0)


بـِلـُند ِ  مو  طلایی ات . . . عیاری چند . . .  !!؟


وَ  گیسوی ِ حَنایی ات . . . عیاری چند . . .  !!؟




هوای ِ  بام ِ  ابروی ِ  تو  را  دارم


دو ابروی ِ هوایی ات . . . عیاری چند . . .  !!؟



manizheh510 بازدید : 78 جمعه 17 خرداد 1392 نظرات (1)

عمریست

لحاف سکوت

برسر فریادم کشیده ام...

با تارهایی از

جنس ای کاش ...

صبر بردلم تنیده ام

روزی که بیایی ...

باشم

یا نباشم ...

به آرامش رسیده ام ...


جابر ترمک بازدید : 47 چهارشنبه 15 خرداد 1392 نظرات (2)

ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت

گم شدم در کوچه باغ حسرت پیراهنت

شاعری از چشم من افتاده انگاری غزل

بعد تو هی می کشد آه مرا بر دامنت

 
farzad056 بازدید : 65 چهارشنبه 15 خرداد 1392 نظرات (2)

دوست عزیز جناب فرزاد مستدعیست در اسرع وقت پروفایل خود را تکمیل و عکسی مناسب ارسال بفرمائید طریقه ی آپولود عکس در سایت موجود است

مدیر سایت

گفتند ما از تبار اخگریم


نه سنگ خاموش !

از سر چشمه سرد آتش می نوشیم !

شتابان


jabertormak بازدید : 64 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (0)


ساعت دو ِ شب است که با چشم بی رمق

چیزی نشسته ام بنویسم بر این ورق


چیزی که سال هاست تو آن را نگفته ای

جز با زبان شاخه گل و جلد زر ورق


هر وقت حرف میزدی و سرخ میشدی

هر وقت مینشست به پیشانی ات عرق


من با زبان شاعری ام حرف میزنم

با این ردیف و قافیه های اجق وجق


این بار از زبان غزل کاش بشنوی

دیگر دلم به این همه غم نیست مستحق


من رفتنی شدم ، تو زبان باز کرده ای

آن هم فقط همین که : " برو در پناه حق "


delju بازدید : 33 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)


روزگارم  تنگ و دردی روزگاری میکشم

بار دردت ،  سال ها   با  بردباری  میکشم

روز اول  چونکه نامم  اشتباهی  گفته ام

حال با گوشی فرو افتاده گاری میکشم


=====


jabertormak بازدید : 47 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

ای سفر کرده در عبور نسیم ، تو بیایی بهار خواهد شد
احتمالن ترانه ی بعدی  ،  قسمت انتظار خواهد شد

سر ما  توی لاک ها گرم است ،خنده از ما کمی گریزانتر
سایه ها گرم و شرجی اند انگار، شعر دریا بخار خواهد شد

شعر در من نشسته اجباری واژه ها بیقرار یک غزل اند
چشم ناز تو هم کمک نکند ، شاعری زهر مار خواهد شد

رودهای لطیف بستر اشک ، رو به دریا روان تر از شعرند
سر جریان اشک من با شعر اتفاقن قمار خواهد شد

از سکوت عجیب تو پیداست ، اعتصابی عجیب در راه است
بوسه های  مسالمت آمیز ، از لبت بر کنار خواهد شد

این خبر را رسانه ها گفتند ، شب اردی جهنمی خونین
لب سرخ شما توافق کرد ، پس صفا برقرار خواهد شد    

delju بازدید : 56 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (2)


شیلا  بخدا  ذوق تو انکار ندارد
افسوس که گوشی در و دیوار ندارد

پیراهن این شعر درفشیست که میگفت
این شاه قلم میزند و مار ندارد
=====

با وداع فرهین،مسعود،سینا،مژده، و آمادگی کوچ نابهنگام دیگر چلچه های عاشق

کوچیدن عشقیست باشکوه...


delju بازدید : 74 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (1)



من هم از این وضع  دلسردم ،دقیقا مثل تو
رود اشکم ،صخره ی دردم ، دقیقا مثل تو

بارها حرف دلم  را گفته ام در شعرها
اعتراض خویش را کردم، دقیقا مثل تو


متاسفم که گاهی سلیقه ها و تنگ نظری ها بر قوائد و ضوابط و قانون ارجعیت پیدا میکنند


mjokar41 بازدید : 55 جمعه 13 اردیبهشت 1392 نظرات (3)

 

" از بس که پر زدم ، به میان غبارها

بالم شکست و دلم از حصارها "

 

تا کی در التهاب نگاه و فریب ها

وقتی که چشم ها ، پر از انتظارها

 

از بس که یخ زدم به زمستان قلب تو

گم کرده ام نشان چمن ، در بهارها

 

از بس که باخته ام دل خود را به غمزه ای

عادت شده ست مرا ، این قمارها

 

تکرار بی حضور تو دیگر مرا شکست

انگار پشت کرده ای ، به همه یادگارها

 

یک قطره اشک بود که بدنبال تو دوید

زین قامت خمیده ، ز دست فشارها

 

قلبم شکست ، تیر نگاه خزان  تو

بر باد رفته اند ، قرار و مدارها

 

وقتی سکوت خیس ، تنیده به شعر من

با رقص بغض ، ز گام سه تارها

 

در آرزوی خاطره ها ، فصل اطلسی

" یاس خیال " ِ و یاد همان روزگارها

 

پیشاپیش از حضور و نگاه مهربان شما عزیزان سپاسگزارم

غزل ناچیزم  را با تک بیت بسیار زیبا و دلنشینی از استاد مهربان و ارزشمندم جناب آقای دکتر حامد زرین قلمی آغاز نموده ام ، امیدوارم که سرآغازی باشد بر تقدیر و سپاسگزاری از لطف و بزرگمنشی ایشان که الحق ، بعنوان یکی از بهترین مفاخر ارزشمند در عرصه ی شعر و ادب پارسی محسوب میشوند

سربلندی و موفقیت روزافزون ، برایشان آرزومندم .

freeman66hy بازدید : 42 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 نظرات (2)

 

 

 

ستاره مرده ، سیاهی دگر شکست، بیا

اگرچه اهل دلی بند دل گسست ، بیا

 

بیا که بی تو دوباره سکوتِ مخمورم

به خنده های فریبانه، مستِ مست، بیا

 

بیا که روزِ دگر چاره ای دگر دارد

مبادِ روزِ مبادا اگر که هست ، بیا

 

غبار پای کدامین سواره می مانَد؟

پیاده را چه زیان عطسه ای که جست، بیا

 

بیا اگرچه دو روز دگر نمی گویند

به مویه ، بی تو دگر رفته ام زِ دست، بیا

 

خموده خاطرم اینک که می روی دل خون

شکفته نای دل و،  بغض من شکست، بیا

 

بیا،  دوباره بخوانی ، زِ ما درود، درود!

وگرنه ناله برآید که دیده بست ، بیا!

 

rad1352 بازدید : 63 یکشنبه 08 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

 

یادت آمد آن شبی که کوچه بارانی نبود

حرف ها گفتی ولی حرفِ زمستانی نبود

با ستاره می نوشتم آسمان زیباتر است

هر چه می گفتم در آن غیرِ غزل خوانی نبود

پیرهن بالا زدی ابرو گره کردی ...وَ بعد

در سرم وَلله به غیر از حسِ انسانی نبود

دل پریشان از نگاهِ مشتری بر رویِ ماه

ابر می آمد ولی شکلِ پریشانی نبود

رازِ ما را می کشیدی رنگِ دریایِ خیال

آن جزیره دور تر از صبحِ بارانی نبود

بی خیال ای عشق می فهمد رقیبِ ژنده پوش

بینِ ما غیر از دو تا واژه که می دانی نبود

قصه هایم را نوشتم رویِ سنگی سبز رنگ

بر مزارم حک نما شعری که می خوانی نبود

ebr_sob بازدید : 66 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

ازدل پسند

تا جنون پیری ام،  کردت پسند                  مسخره کردی ز دی تو پوزخند

لاجرم ،خورجین سینه پرشده                   از غمی  کهنه و نو که   توامند

گر نباشد   باورت  اینک  ببین                    شاهدان من یکایک حاضرند      

 

jabertormak بازدید : 78 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (4)

دریا ترین شعرم فقط مخصوص شب بو هاست
زیباترین احســــــــــاس من روی پر قــوهاست

شاعر که باشی آسمان را شعر می فهمی
لطف غــــــــزل در اوج پـــــرواز پرستو هاست

jabertormak بازدید : 49 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

برای دیدن تو چلچراغ لازم نیست
و با وجود نگاه تو باغ لازم نیست

همینکه ساده شکستم برای من کافیست
برای قلب شکسته که داغ لازم نیست

تو مقصدی و غزل یک بهانه شاید هم
وصال مثنوای ام را سراغ لازم نیست

همین که خانه شعرم اسیر گنجشک است
برای تسلیت من کلاغ لازم نیست

چقدر خوب و صبوری که در حضور لبت
حضور آینه ها در فراغ لازم نیست

ghafelrazi بازدید : 92 چهارشنبه 21 فروردین 1392 نظرات (4)

حکایتِ من ودل مبهم است ، می دانی ؟

تمامِ قصه ی من ماتم است ، می دانی ؟

اگر بگویمش از سنگ ناله برخیزد

وَ این مثل که زدم هم کم است ، می دانی ؟

 


جابر ترمک بازدید : 201 چهارشنبه 21 فروردین 1392 نظرات (4)

 

 

قسمتی از تنم
وطنم
امروز لرزید
قسمتی از دلم
ایرانم.... بوشهر

خدایا ...!
آرامتر ...!
نیازی به زمین لرزه نیست ...!
کاخِ آرزوهای این مردم به تلنگری هم فرو میریخت ...!!

هموطن بوشهری تسلیت....

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
انتشار اشعار شاعران و نویسندگان جوان و معاصر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    در سایت شعر پارسیسا بهتر است چه موضوعاتی مطرح شود
    پیوندهای روزانه
    تعداد شاعران زن

    تعداد شاعران زن

    13

    تعداد شاعران مرد

    تعداد شاعران مرد

    29

    کارگاه شعر

    کارگاه غزل

    کارگاه سپید

    آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 145
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 49
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 43
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 145
  • بازدید ماه : 280
  • بازدید سال : 1,554
  • بازدید کلی : 26,506