تحلیلی بر اشعارسپید  بعضی از شاعران امروز

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


انجمن شعر پارسیسا به همه ی مهمانان عزیز خیر مقدم می گوید
ارسال پاسخ
تعداد بازدید 349
نویسنده پیام
jabertormak آفلاین


ارسال‌ها : 9
عضویت: 20 /11 /1391
محل زندگی: قیروکارزین
سن: 45
شناسه یاهو: jabertormak@yahoo.com
تشکرها : 1
تشکر شده : 4
تحلیلی بر اشعارسپید بعضی از شاعران امروز
[undefined=undefined]

تحلیلی بر اشعارسپید بعضی از شاعران امروز

در دو مطلب قبلی قول دادم در مورد اشعار سپید سایت تحلیلی کوتاه داشته باشم . نوشتارهای موجود بر سایت تحت عنوان شعر سپید اکثرن فاقد معیارهای مشخص شعریست و به نظر من بیشتر آنها نثر یا متن ادبی است . که به جهت جنبه تشویقی به آنها نمی پردازم . زیرا بسیاری از این دوستان به صرف اینکه در دوران جوانی و نوجوانی قلم به دست خوبی بوده اند فکر می کنند اگر نوشته هایشان را بصورت فرم ساختاری سپید بنویسند سپید است . غافل از اینکه شعر سپید نیز دارای مولفه هایی است که اگر رعایت نکنیم متنی ساده با یک سری تشبیهات و فنون بلاغت نوشته ایم .

قبل از پرداختن به اشعار دو نکته را باید بیان کنم که به نظرم لازم می آید .

اول اینکه هر شاعری که بخواهد سپید بسراید باید شاعر کلاسیک سرای خوبی باشد . شاملو فروغ سهراب احمد رضا احمدی وووو همه قبل از اینکه سپید بگویند شاعران کلاسیک سرای خوبی نیز بوده اند . هرچند اشعار کلاسیکشان بقدرت اشعار سپیدشان نیست .

علاوه بر آن یک سپید سرای موفق باید این خصوصیات ویژه را داشته باشد :

الف) تسلط بر ادبیات کهن

ب) قدرت تجزیه و تحلیل پدیده ه ها

ج) ریختارشناسی شعر

د) شناخت ویژگی های شعر سپید مثل تصویریا ایماژ ، آهنگ درونی شعر ، وزن شعر ، ایجاز ، نوستالوژی یا هم نشینی کلمات ، تسلط بر بدیع ،آرایه های ادبی

هـ ) شناخت هارمونی و شخصیت پردازی و نماد گرایی

دوم اینکه شعر سپید اگر فاقد خصوصیات فوق باشد سپید نخواهد بود. در واقع یک شاعر باید در مرحله ی نخست اسباب و لوازم کارش را بخوبی بشناسد . تا در صورت لزوم به ویرایش شعرش بپردازد .

اما دوستان سپید سرای این سایت که خدارا شکر کم هم نیستند بعضن در سرودن سپید موفق نشان داده اند و بعضی نیز رگه هایی از سپید را در اشعارشان بکار برده اند که همان موارد اندک نوشته شان را از نثر جدا کرده است .

علاوه بر آن شاعران خوب و چیره دستی نیز در این سایت حضور داشته و دارند که با توجه به مجال اندکی که دارم به بررسی مولفه های سپید در اشعار آنان می پردازم . امید که زمینه ای باشد تا سپید سرایان با خواندن این مقوله به سمت مسیر اصلی گام بردارند :

الف ) ملموس بودن شعر

با توجه به اینکه شاعر سپید بر اساس تجربه و لمس از پشت یک عینک حسی به زمانه ی خود نگاه می کند زبان به روزی دارد و بر خلاف بسیاری از کلاسیک سرایان سعی می کند از فضاهای متافیزیکی و غیر انتزاعی دور کند . در واقع شعرش نمادی از اوضاع و احوال زمانه ای است که تجربه کرده است :

قاب عکس نیستم

آئینه ام

به کسی نمی چسبم ( محمد رضا لطفی)

هم فضا هم نوع واژه های شعر امروزی است و با فضاهای سورئال گذشته کاملن متفاوت است .

عشق ها را

بر بی حاصلی

یا کالی

چهار میخ کرده اند . (علی احقاق جهرمی)

این نوع بکارگیری زبان و ابزارهای آن در شباهت سازی لفظی گذشته سابقه ندارد و چیزی که در گذشته بعنوان یک تبیه در ترکیب دو کلمه بکار می رفت امروز به راحتی در مفهوم تشبیه بکار گرفته می شود . درهمین یک بند جناب احقاق جهرمی مشاهده می کنیم که عشق را به انسانی محکوم تشبیه می کند که وجه شبه آن چهار میخ شدن است . یعنی حتا وجه شبه نیز محسوس است و به راحتی می توان به آن دست یافت .

یا

می خواهم

سفره ی هفت سین را

در تلویزیون های سیاه و سفید

تماشا کنم . ( پژمان ترکمان )

یک وجه شبه دور در ذهن شاعر این شعر دیده می شود و آن رنگارنگی سفره ی هفت سین است و شاعر برای اینکه با یک قشر از جامعه هم صدا شود . سعی می کند با یک تصویر مجسم و ملموس زرق و برق سفره ی هفت سین را کم رنگ کند .

ب) تصویر سازی

در حالت کلی ما دو نوع تصویر داریم به قول استاد دکتر محمود فتوحی تصاویر یا سطحی هستند یا عمیق هرچه تصویر شعر روبنایی و انتزاعی تر باشد برای مخاطب قابل لمس تر است گاه شاعر بکمک پیش پا افتاده ترین مسائل اطرافش حرفش را می زند یعنی تصویر می سازد :

می خواهم

سیب های سرخ را

مساوی جدا کنم ( پژمان ترکمان )

یا این بند شعر سرکار مینا آقازاده :

عشق

زیر یک سقف می میرد

این را مردی گفت

که عشق را باخود

به هوای آزاد می برد ( مینا آقازاده)

چنان که میبینیم در شعر عشق را در زیر یک سقف تداعی می کند که خواهد مرد در حالی که در اشعار گذشته جایگاه عشق فراتر از زیر یک سقف می باشد . یعنی یک مقوله ی متافیزیکی کاملن به زمین می آید و اصلن یک موجود زمینی تلقی می شود . در حالیکه در گذشته در برابر عشق انسان نیز برای خودش یک حجاب محسوب میشود . و برای اینکه به این مقوله ی فرا زمینی دست یابد باید از این حجاب خارج شود

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

توخود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

گاه تصویر ابعاد مختلفی از زندگی شاعر را در بر می گیرد :

ممکن است

به چشم های تو ایمان بیاورم

اما به گوش هایم نه ( محمد رضا لطفی )

در دید اول معنای ظاهری شعر استنباط می شود اما با کم اندیشه می توان به مفاهیم دیگری دست یافت . اول اینکه هیچ شنیدنی مانند دیدن نیست . دوم اینکه چشم دیدبان ( پیامبر) وجود انسان است . سوم اینکه زیبایی چشم هایت بحدی است که با هیچ گوشی قبل دریافت نیست. این نوع تصاویر را که ابعاد گسترده تری از فضای اطراف شاعر را پوشش می دهد به تصاویر اعماق مشهورند . و از این دست اند این نمونه ها :

1

به زمین

اقتدا کرده ام

آسیب نمی بینم ( محمد رضا لطفی )

2

-باصدای فرو نشستن چکمه ، خیس هایش

بر درازای خلوت خاک

ورق می خورد

دنباله پیراهن نجیب آفتاب ( سارا چگنی زاده )

3-

اگر بخواهی

چشم هایم را دست فروش می کنم ( محمد حسن چگنی زاده )

ج) شخصیت بخشی به اشیا

در شعر سپید همه ی پدیده ها دارای شخصیت منطقی هستند یعنی در حضورشان در شعر با انسان برابرند شاعر به آنها جان می دهد تا شعر یک روند پویا را طی کنند

در این کوچه توامان

چشم هایم می دوند ( محمد حسن چگنی زاده )

در این بند دو ویژگی شعر سپید وجود دارد اول شخصیت بخشیدن به چشم که مثل انسان می دود دوم حس آمیزی ، دویدن مربوط است به پا (حس لامسه) و شاعر در مورد چشم بکار گرفته است .

سیانور های هوچی

ریا را

سر شکسته و سرگردان کرد ( علی احقاق جهرمی )

هوچی صفت انسان است که به قرص سیانور نسبت داده شده یعنی یک خصوصیت انسانی به یک شیء نسبت داده شده است.

فریادی چنگ می زند حنجره ام را (زهرا بیگدلو )

مبهم ترین افسانه ها

عشق است

سرزمینی که اهالی اش

زیر دریاها غرق شده اند ( ستاره چگینیان )

و هزاران نمونه ی دیگر

ج) نوستالوژی زبانی

در سپید امروز هم نشینی کلمات با هم آهنگی یک نواخت را بوجود می آورد برای این کار نوع و جنس کلمات برای شعر بسیار مهم است یک شاعر باید بتوانند کلمات متناظر را در آغوش هم قرار دهد تا شعر به یکنواختی زبان برسد :

گم شده ام میان این شب زده های سپید

دلم کمی ترانه می خواهد .( زهرا بیگدلو )

هم نشین هیچ پیامبری نمی شوم

( پژمان ترکمان)

و می بینم

نسیم داغ اشک هایی که می سوزند ( حسین صداقتی)

دستهایم کوتاه

اما پاهای زیادی در من راه افتاده اند ( مینا آقازاده )

طغیان سرخ عشق را به تماشا نشسته ام ( آتوسا جواد پور )

عصر امروز

طوفان تو راحتم نگذاشت ( ستاره چگینیان)

از هرچه با تو حرف می زنم

آغوش می شوی

مثل یک خیابان یکطرفه

که انتهایش دریاست ( ستاره چگینیان )

شعرم را شخم می زنم

نخود سیاه می کارم ( رضا محبی راد )

د) فضا سازی

فضا سازی یعنی باز کردن دریچه های مختلف در شعر برای ایجاد وحدت در موضوع می باشد گاه شاعر برای اینکه به مقصود خود برسد چند فضا را عوض می کند به این شعر زیبای ابراهیم قائدی توجه کنید :

بندری که در من ساحل انداخته

لنگه ندارد .

دستی در غروب دارد که بعد از ظهر ها را شلوغ می کند ...

دستی که یک تنه ساحلی را به آتش می کشد ,

وقتی انگشتان کشیده اش ,

ماسه ها را بیدار می کند . .

گاهی سیاه که می پوشد ,

شب روی ماهش را کش می رود .

بندر من زنی است ,

که وقتی می آید دریا به احترامش می ایستد ,

میان چشمهایش - انگار- جایی برای مردن می خواهد .

خیلی وقت است , تکه داده به تخته سنگی

موهایش را گره می زند به موجی که مرا دیوانه میکند .

زمین را که اشتباهی بگیرم , کافی است ...

جسدم ماهی گیران را شکه کند

حالا بلند شو بندری برقص

( ابراهیم قائدی)

از این نمونه فضا سازی ها در شعر سپید نوعی خلاقیت برداشت می شود در بند اول بندر و لنگه ایهام دارد بندر لنگه نام یکی از بنادر جنوب است . این یک فضاسازی است .

دستی که یک تنه جنگلی را به آتش می کشد/ وقتی انگشتان کشیده اش ماسه ها را بیدار می کند ( فضای دوم )

گاهی سیاه که می پوشد / شب روی ماهش را کش می رود ( فضای سوم )

بندرمن زنی است که وقتی می آید / موج ها به احترامش می ایستند ( فضای چهارم و حسن تعلیل )

و ... فضاهای بعدی که همه برای یک منظور ساخته شده اند و البته در یک راستا و همجنسند

فکر کنم کافی باشد اگر خدا عمری باقی بگذارد بازهم می نویسم

جابر ترمک

28/12/91





















[/undefined]

سه شنبه 29 اسفند 1391 - 08:16
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

انجمن شعر پارسیسا لحظات خوبی را برای شما آرزومند است
Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group